کتاب اولیس
کتاب اولیس
اثر جیمز جویس
آیا به پایان رساندن رمان اولیس جیمز جویس سختتر از کتابهای دیگر است؟ جیمز جویس بیش از 70 سال است که از دنیا رفته. او تمام عمر خود را صرف نوشتن کتابهایی کرد که محبوب بسیاری بودند و حالا این آثار است که از او بهجامانده و در میان آنها رمان «اولیس» است که آن را هم بهعنوان بهترین رمان انگلیسی و هم بهعنوان مشکلترین رمان میشناسند. با این وصف، اگر در خواندنش دچار مشکل شدیم چه باید بکنیم؟
جیمز جویس که نگارش اولیس را به پایان رساند آنقدر خسته بود که تا یک سال سمت قلم و کاغذ نرفت. باورپذیر است. خود من به صفحهی چهل که رسیدم احتیاج داشتم چرتی بزنم. سه ماه گذشته به کتاب قلمبه و قطور روی زمین نگاه میکردم و احساس یک شکستخورده را داشتم. این رمان را دو بار بهقصد اینکه تمامش کنم باز کردم و فقط توانستم 46 صفحهی آن را بخوانم. هر بار آنید کم جلو رفتم که حتی نشانه نگذاشتم که تا کجا خواندم؛ نشانگر کتاب را اگر مثل پرچم فاتحان میگذاشتم روی صفحهی 46 موفقیت وحشتناکم دیگر زیادی توی چشم میرفت
در ابتدا ولی جالب بود. این رمان شبیه به هیچ رمان دیگری که قبلاً خوانده بودم نیست. قسمتهای زیادی هست که دلم میخواهد در صحبتهای هرروزهام به کار ببرم. «یکی از آن دستمالهایت به ما هم قرض بده»(گذاشتهام برای وقتیکه سرما خوردم) «امشب آنقدر مست میکنیم که خشکهمقدسها راستی راستی خشکشان بزند!» (این را هم برای شبگردیهایم کنار گذاشتم.) حتی اگر به صفحههای شلوغ کتاب نگاه کنی و چیزی هم نفهمی بازهم نمیتوانی دربارهاش بد فکر کنی. از دنیایی که خلق میکند خوشم میآید و حس ماندگار آزادیاش و اینکه همیشه حرف حق را میزند حتی اگر بیادبانه و تند باشد. انگار در این کتاب ضیافتی برپاست و زبان و سیاق آشفتهاش به مخاطب این امکان را میدهد که خود انتخاب کند آن را چگونه بخواند. برخی میگویند باید از خواندن فصل سه چشمپوشی کرد؛ برخی میگویند تا دربارهاش چیزی نخواندید سراغ خواندن اصلش نروید؛ برخی میگویند باید آن را با صدای بلند خواند. هر کس به شیوهی خودش از این کتاب لذت میبرد اما من هنوز گیرکردهام.
چرا نمیتوانم جلوتر بروم؟ خودم هم مطمئن نیستم. در وبسایت گودریدز فهرستی هست با عنوان «دشوارترین رمانها» و جالب است بدانید دو رمان اول این فهرست از آثار جیمز جویس است و اولی همین اولیس خودمان و دومی رستاخیز فینیگان است. در میان 10 رمان برتر سایت گودریدز کتابهای قطور و سنگین مانند موبی دیک و رنگینکمان جاذبه بسیارند. باید اعتراف کنم که خودم هم از دست گرفتن رمانهای قطور بدم نمیآید. به نظر خودم زبان است که نمیگذارد از صفحهی 46 جلوتر بروم؛ انگلیسی سنگین به سبک آثار چاسر، پر از اصطلاحات و مکالمات که اگرچه برایم سرگرمکننده است، گیجکننده نیز هست.
اولیسِ جیمز جویس در ادبیات انگلیسیزبان جایگاه ویژهای دارد. این رمان یکی از بزرگترین شاهکارهای ادبیات مدرن است. درعینحال اما گاهی چنان تجربی است که مطالعهی آن را برای مخاطب تقریباً ناممکن میکند. در رمان اولیس، یک روز از زندگی دو شخصیت اصلی داستان، لئوپولد بلوم و استفان دِدالوس، در دوبلین شرح داده میشود. این رمان با عمق و پیچیدگیهایش، درک ما را از ادبیات و زبان بهکلی دگرگون کرد.
اولیس ساختار کتاب را بسیار پیچیده و بغرنج طراحی کرده و ابتکارات او در نگارش داستان تمامی ندارد. در این رمان هم ماجرای معمول و روزمره و موهوم دو شخصیت و هم سیر روانشناختی آن دو، بهصورت هنری والا و خلاق، در دستهای خواننده قرار میگیرد. اولیس اگرچه نیازمند تلاش و تمرکز بسیار است اما اگر مخاطب در مطالعهی آن مصر باشد ده برابر تلاش و توجهی که به آن شده است را به مخاطب برمیگرداند.
ازآنجاییکه مطالعهاش دشوار است، خلاصه کردنش هم کار آسانی نیست اما داستان سادهای دارد. جیمز جویس در رمان اولیس، یک روز از زندگی مردی یهودی و میانسال به نام لئوپولد بلوم و جوان باهوشی به نام استفان ددالوس را در شهر دوبلین و در سال 1904 میلادی به تصویر میکشد. بلوم در حالی پا از خانه بیرون میگذارد که کاملاً از ماجرای رابطهی همسرش، مولی، با مردی دیگر خبر دارد و میداند همسرش قرار است او را در خانهشان ملاقات کند. کمی جگر میخرد، به یک مراسم خاکسپاری میرود و بعد نیز در ساحل به یک دختر جوان ملحق میشود.
گذر ددالوس به دفتر روزنامه میافتد. در کتابخانهی عمومی راجع به نظریهای در باب هملت شکسپیر نطق میکند، از یک زایشگاه دیدن میکند و در اینجا داستانش با داستان بلوم درهمتنیده میشود. او بلوم را به پیادهروی و خوشگذرانی با چند تن از دوستانش دعوت میکند. درنهایت گذرشان به یکی از فاحشهخانههای بدنام شهر میافتد و ددالوس عصبانی میشود، چراکه گمان میکند روح مادرش به ملاقاتش آمده.
ددالوس با عصایش چراغی را میشکند و دعوایی راه میاندازد، تنها به این دلیل که خود را ناکار کند. بلوم صبر میکند تا سر پا شود و او را تا خانهاش همراهی میکند؛ آن دو تا سحر به صحبت مینشینند و قهوه مینوشند. در فصل آخر، بلوم پیش همسرش، مولی، برمیگردد و کنار او دراز میکشد. مونولوگ نهایی از زبان مولی روایت میشود. یکی از چیزهایی که این رمان به آن مشهور است رشتههای طولانی کلمات بدون هیچگونه علائم نگارشی است. کلمات پشت سر هم جریانی از افکار طولانی و کامل میسازند.
البته خلاصهی کتاب هرگز نمیتواند همهچیز را دربارهی چنین رمان ارزشمندی آشکار سازد. بزرگترین نقطه قوت رمان اولیس شیوهی بیان آن است. جویس این رمان را به روش داستاننویسی جریان سیال نوشته است که به مخاطب نسبت به وقایع دیدی منحصربهفرد میدهد؛ این امکان برای مخاطب فراهم است که وقایع را از دید بلوم، ددالوس و مولی دنبال کند و از افکار آنها نیز مطلع شود اما جیمز جویس تنها به جریان سیال اکتفا نمیکند و خود جزییاتی به داستان میافزاید.
جویس در نگارش این رمان به فراوانی با شیوههای گوناگون داستاننویسی بازی کرده است؛ نگارش این داستان برای جویس بهمنزلهی فرصتی بوده تا بتواند شیوههای مختلف داستاننویسی را امتحان کند. برخی فصلهای کتاب وقایع را از راه صحبت و گفتوگو بیان میکند؛ برخی فصلها تاریخ را دستمایهی شوخی قرار میدهند و برخی فصلها به شیوهی هجوآمیز بیان شدهاند. در بحبوحهی جدال میان سبکها، نهتنها از زاویه دیدهای روانشناختی که از زاویه دیدهای گوناگون زبانشناختی نیز در هدایت کردن داستان بهره میگیرد.
شیوهای که جویس برای نگارش این کتاب به کار برد در نوع خود انقلابی بود که پایههای ادبیات رئالیسم را لرزاند. از همهی اینها که بگذریم، مگر نه اینکه برای بیان یک داستان راههای گوناگونی هست؟ کدامیک راه درست است؟ آیا در میان اینهمه راه میتوان یکی را بهعنوان روش همیشه راست و درست برگزید؟
این آزمونوخطای ادبی با ساختار قراردادی درهمآمیخته است که آگاهانه از سفر اسطورهای در اودیسهی هومر گرفتهشده است. اولیس تلفظ لاتین نام شخصیت اول اودیسهی هومر است. راهی که دو شخصیت اصلی کتاب پا در آن میگذارند بسیار شبیه به داستانهای اساطیری است؛ در تأیید این حرف میتوان گفت که جویس تکتک وقایع داستان را به همان ترتیب وقایع اودیسه نقشهریزی کرده است.
کتاب اولیس را معمولاً با ضمیمهای از اودیسه و همچنین ضمیمههایی دربارهی استفادههای گوناگون جویس از انواع ادبی و وقت و انرژی که جویس صرف ساختار و ترکیب این رمان کرد به چاپ میرسانند. اولیس رمانی است قوی و گاهی گیجکننده که خواننده را مست و مسحور میکند. آنچه جویس با زبان در اولیس خلق کرد را شاید بتوان غایت مدرنیسم دانست. این رمان تأثیرگذار، موفق و اثری است استادانه به قلم نویسندهای بزرگ که درک کامل زبان آن، چنان دشوار است که کار هرکسی نیست. این رمان سنگین اثری است درخشان که حقیقتاً شایستهی جایگاهی است که توانسته در ادبیات مدرن به دست آورد. این کتاب توسط فرید قدمی ترجمه شده و آن را انتشارات مانیا هنر به چاپ رسانده است. جهت مشاهدهی جزئیات بیشتر و خرید کتاب روی لینک زیر کلیک نمایید: